«۳۳ سال سکوت»، عنوان مستندی است که داستان جانبازی از مجروحان جنگ تحمیلی را روایت می کند که برای درمان، به آلمان فرستاده می شود اما در میانه راه بر اثر اتفاقاتی که برایش می افتد، تصمیم به پناهندگی به آن کشور می گیرد.
۳۳ سال سکوت یکی از تولیدات موسسه فرهنگی آرمان مدیاست که در زمستان ۱۳۹۳ تولید و در بهار ۱۳۹۴، به مرحله توزیع رسید.
حسین شمقدری کارگردان مستند مذکور و محسن اخوان فر مدیر ارتباطات و تولید موسسه فرهنگی «آرمان مدیا» که شاید با تولید این اثر برای اولین بار با زبانی تیز و برنده به نقد و مقایسه کشورمان در مسئله برخورد با جانبازان و معلولان جنگی در قیاس با کشورهای غربی پرداخته اند، طی میزگردی به سوألات خبرنگاران سینماپرس در رابطه با چگونگی تولید این فیلم، حاشیه ها و اهداف خود در ساخت چنین آثار مستندی پاسخ دادند که از نظر خوانندگان گرامی می گذرد:
*مستندهای انتقادی و اعتراضی نسل سوم و چهارم انقلاب ناشی از چه دغدغه هایی ناشی است؟اساسأ توقع شما به عنوان جریان جدیدی از مجموعه سینماگران انقلاب از متولیان دولت و حاکمیت چه مسائلی است که با ساخت مستند می خواهید آنها را به دست اندرکاران امور گوشزد کنید؟
شمقدری: وقتی من به عنوان یک سینماگر می بینم که ما در این مملکت در بسیاری از جهات با مشکلات روبرو هستیم نمی توانم سکوت کنم. اسم نظام ما «جمهوری اسلامی» است و وقتی برخی از مشکلات ناشی از کم کاری های برخی افراد به اسم این نظام مقدس تمام می شود، آدم نمی تواند ساکت بنشیند. من قبل از اینکه به سینما وارد شوم با دوستانی در دانشگاه شریف هدف مان این بود که مهندس شویم و جو جامعه این بود که همه به سمت درس خواندن بروند اما دغدغه بسیاری داشتیم در مورد اتفاقات منفی که در مملکت وجود داشت به عنوان مثال مهاجرت بسیاری از دانشجویان نخبه به خارج از کشور و امثالهم دغدغه هایی بود که در کشور ما رخ می داد و من به عنوان فردی که به اصل و اسلامی بودن نظام اعتقاد دارم غصه می خوردم که چرا در کشور ما که اهداف اسلامی دارد این گونه اتفاقات رخ می دهد. من وظیفه خود می دانسنم که این مشکلات که اینک جنبه اعتراضی و انتقادی به خود گرفته است را به صورت فیلم مطرح کنم. به همین جهت از اواسط سال ۸۸ و بعد از وقایع فتنه که ما به صورت جدی به سمت فیلمسازی رفتیم تصمیم گرفتیم مستند «یزدان تفنگ ندارد» را بر اساس همین دغدغه ها بسازیم. من معتقدم افرادی که عنوان انقلابی یا مسلمان دارند و دغدغه اسلامی دارند بایستی نسبت به کاستی ها و مشکلات کشور اعتراض و انتقاد کنند. این طیف باید نسبت به طیف های دیگر حساس تر باشند و روحیه محافظه کارانه خود را کنار بگذارند چرا که روحیه محافظه کارانه به هیچ عنوان با دغدغه های اسلامی همخوانی ندارد. کسانی که محافظه کارانه با قضایا برخورد می کنند و مشکلات را مطرح نمی کنند در اصل انقلابی و مسلمان بودن شان تشکیک می شود.
*تفاوت شما با فیلمسازان دیگر در چیست؟ اگر یک فیلمساز عادی این فیلم را می ساخت قطعاً انگ سیاه نمایی به او زده می شد، شما چه کار خاصی انجام دادید که به این موارد محکوم نشده اید؟
شمقدری: به نظر من ما در صدا و سیما، سینما و همه رسانه های دیگرمان ظرفیت بسیار پایینی داریم که بخشی از علل آن به مسئولین و بخش دیگر به فرهنگ قالب در جامعه رسانه ای کشور باز می گردد و حتی ممکن است بخشی از این قضیه نیز به قوانین بازگردد. در هر صورت ما ظرفیت بسیار پایینی به ویژه در حوزه نقدهای اجتماعی داریم اما من به عنوان فردی که هیچ شخصی نمی تواند در اینکه مدافع نظام هستم شک کند در این شرایط بیشتر اجازه پیدا می کنم که کار انتقادی بسازم. من به دلیل شرایط خودم و اینکه موسسه «آرمان مدیا» تماماً از افراد انقلابی برای کارهایش استفاده می کند راحت تر می توانیم فرهنگ انتقادی را در آثار خود جا بیندازیم. ما این را با صدای بلند اعلام می کنیم که هر انتقادی سیاه نمایی و یا تخریب حکومت نیست و خیلی از انتقادات دلسوزانه است و نباید جلوی انتقادات اجتماعیئ مفید و موثر ایستادگی کرد. از سوی دیگر در تمامی آثار ما تم دلسوزانه بودن بروز زیادی دارد و سعی می کنیم که در کنار نقاط منفی اگر نقطه مثبتی داریم نیز آن را نشان دهیم. ما سعی داریم در وهله اول دروغ نگوییم و همچنین چون آثارمان جنبه دلسوزانه دارد از نقاط مثبت هم غافل نشویم. این دو ویژگی به ما کمک کرده است که در مسیر فیلمسازی مان موفق باشیم. من معتقدم وظیفه ما و تمامی افرادی که مانند ما می اندیشند این است که تندترین کارهای انتقادی و اعتراضی و سیاسی را آن ها بسازند تا راه برای ورود فرهنگ انتقاد به رسانه ها و خصوصاً مدیوم سینما به عنوان یک هنر تأثیرگذار باز شود. سینما محل اندیشه و تفکر است و بهتر می شود در آن به نقد و بررسی مسائل اجتماعی، سیاسی و... پرداخت. سینما آدم ها را به فکر کردن دعوت می کند و افراد معتقد و حزب الهی وظیفه انجام کارهای تند و انتقادی دارند. جالب این است که تاکنون بسیاری از افراد در مورد فیلم «۳۳ سال سکوت» به ما گفته اند از لحاظ بی پروا بودن و صراحت لهجه کمترین فیلمی در تاریخ سینمای ایران شبیه به شما عمل کرده است.
*در موسسه «آرمان مدیا» می تواند جایی برای ورود و همکاری با فیلمسازانی باشد که در جریان اندیشه و تفکر انقلابی مثل شما جای نمی گیرند؟ آیا اگر دیدگاه انتقادی بدون هیچ گونه غرض ورزی با نظام وجود داشته باشد، این موسسه از سینماگران نوپا حمایت خواهد کرد؟
اخوان فر: من قبل از اینکه پاسخ سوأل شما را بدهم مایل هستم در مورد مسائل قبلی بحث کوچکی داشته باشم. اول اینکه ما انتقاد از جمهوری اسلامی و کشور و نظام را حق خودمان می دانیم و این را قبول نداریم که تنها «اپوزیسیون» می تواند از نظام انتقاد کند. انتقاد حق ما است.
*به نظر شما «اپوزوسیون» حق انتقاد دارد؟
اخوان فر: قطعاً حق انتقاد دارند. اما این ژست انتقاد که در کشور ما اینگونه جا افتاده که تنها مخالفان می توانند حق انتقاد داشته باشند اشتباه است. به نظر من انتقاد از نظام و کشور و... حق ما است و در واقع یک سود دو طرفه برای نظام و ما در پی دارد. انتقاد به صورت انحصاری در اختیار خارج نشینان و دشمنان نیست و در اصل تمامی دغدغه مندان نظام و انقلاب باید از کم کاری ها انتقاد کنند. از طرف دیگر من معتقدم کسانی که می خواهند از نظام جمهوری اسلامی انتقاد کنند پیش از همه چیز می بایست به اصطلاح برادری خود را نسبت به نظام ثابت کرده باشند. این ثابت کردن برادری به این گونه است که فیلمساز تنها نیمه خالی لیوان را نبیند و نیمه پر را هم دیده و آن را در معرض تماشای مخاطب بگذارد. اگر نکته خوب و مثبتی هم هست باید در فیلم دیده شود. ما در موسسه «آرمان مدیا» طی ۶ سالی که از عمر فعالیت هایمان می گذرد سعی کردیم برادری مان را نسبت به نظام و انقلاب ثابت کنیم؛ شاید بخشی از آن به این باز می گردد که ما افرادی هستیم که از دل بسیج دانشجویی بیرون آمده ایم و عملاً وابسته به بسیج هستیم. شما هیچ فیلمی از ما مشاهده نمی کنید که تنها در آن «نق» زدن و «غر» زدن مشهود باشد. لازم هم نیست کسانی که قرار است در موسسه ما کار کنند از نظر عقیدتی شبیه ما باشند. همین که ما در اصل نظام با یکدیگر مشکلی نداشته باشیم و بدانیم سینماگری که قرار است برای ما کار کند پایبند نظام جمهوری اسلامی ایران است برایمان کافی است. ما به تمامی سینماگرانی که به اصل نظام پایبند باشند کمک خواهیم کرد. ما یک مجموعه چابک، کوچک و خصوصی ثبت شده در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هستیم که خودمان قصد نداریم وسعت چندانی پیدا کنیم و مایل هستیم مانند تمامی شرکت های خصوصی برای ادامه حیات خود کوچک اما چابک بمانیم و لذا در همین راستا اقداماتی انجام داده و از افرادی حمایت کرده ایم که از نظر عقاید با ما چندان همخوانی نداشتند.
*چه کسانی بوده اند که شما از آن ها حمایت کرده اید؟
شمقدری: افراد زیادی بودند، مثلاً فیلم «من سهیمه ای نیستم» یکی از ساخته هایی بود که توسط نیرویی خارج از موسسه «آرمان مدیا» ساخته شد.
اخوان فر: ما با چند دانشجوی دانشگاه تهران ارتباط گرفتیم که چندان شبیه به ما نبودند و یا افرادی بودند که اصلاً دانشجو نبودند اما در کار خود حرفه ای بودند و از لحاظ عقیدتی با یکدیگر مشکلات زیادی داشتیم اما با هم در حال کار هستیم و خوشبختانه ماحصل کارهایمان هم بسیار خوب از آب درآمده است. همین فیلمی که آقای شمقدری از آن نام بردند توسط یکی از دوستان ما در دانشگاه تهران ساخته شد که دغدغه خانواده های شهدا و جانبازان و... را داشت که چرا با سهیمه ویژه می توانند فرزندان خود را روانه دانشگاه ها کنند و ما از او حمایت کردیم و اثر بسیار خوبی هم از کار درآمد که مورد توجه افراد زیادی قرار گرفت.
*بهتر است به فیلم «۳۳ سال سکوت» که مبحث اصلی ما برای برگزاری این میزگرد است بپردازیم. آقای شمقدری چه شد که شما به این سوژه داغ و ملتهب دست پیدا کردید؟
شمقدری: ما زمانی که برای ساخت «میراث آلبرتا ۲» به اروپا سفر کرده بودیم با جامعه مهاجرین ایرانی به اروپا برخورد کردیم. ما زمانی که دیدیم در میان این خانواده ها جانبازانی از ۸ سال جنگ تحمیلی وجود دارند کاملاً مجاب شدیم که این سوژه آنقدر جذاب است که می توان یک فیلم ناب در مورد آن ساخت و همین مسئله باعث شد ما تحقیقات بسیاری را روی این پروژه انجام دهیم. ما از یک سو سراغ افرادی رفتیم که جانباز بودند و به دلیل شرایط سخت زندگی در ایران به اروپا پناهنده شده بودند و از سوی دیگر سراغی یک سری خدمات خاص و سازمان های امدادی جنگی رفتیم که به تمامی جانبازان با هر ملیتی آن خدمات ویژه را ارائه می دهند و همین را با سازمان های داخل کشور خودمان مورد قیاس قرار دادیم. هرچه تحقیقات ما جلوتر می رفت باعث می شد که افراد بیشتری را درگیر این کار کنیم به همین دلیل از برخی جانبازان داخل کشور در مورد مشکلات و گرفتاری هایشان سوأل کردیم و خلاصه پروسه بسیار طولانی طی شد تا ایده اولیه و اصلی ساخت مستند «۳۳ سال سکوت» شکل گرفت. ما این ایده را پرورش دادیم و هدف ابتدایی ما این بود که خدمات دو کشور ایران و آلمان را با یکدیگر مقایسه کنیم اما به مرور دیدیم به حدیجانبازان پناهنده حرف برای گفتن دارند که ترجیح دادیم به مسائل بیشتری بپردازیم.
ما زمانی که با آقای «دوزنده» به عنوان شخصیت اصلی این فیلم آشنا شدیم متوجه شدیم که داستان های دراماتیک زیادی در زندگی اش وجود داشته که پرداختن به هریک از این داستان ها می تواند خود به تنهایی سوژه ساخت یک فیلم شود. اینقدر این شخصیت جذاب بود که ما ترغیب شدیم یک مستند «پرتره» در مورد شخصیت این فرد بسازیم که در لوای خود نقدی اجتماعی و سیاسی نیز نهفته دارد.
اخوان فر: تفکر غالب نسبت به کسانی که پناهنده می شوند منفی است و من فکر می کنم یکی از کارکردهای فیلم مستند «۳۳ سال سکوت» این بود که این تفکر را اصلاح کرد تا همه بدانند تمامی کسانی که پناهنده می شوند لزوماً دشمن نظام نیستند و شاید برای شخص اتفاقاتی افتاده که مجبور به ترک کشور شده است. هرچند که پناهنده شدن به یک کشور بیگانه در هر صورت امری «قبیح» محسوب می شود اما جالب بود که در این فیلم ما پناهنده هایی داشتیم که با جان و دل طرفدار نظام جمهوری اسلامی ایران بودند.
*شما اشاره کردید که با جانبازان زیادی در کشورهای آلمان و فرانسه ملاقات داشتید، چه شد که تنها آقای «دوزنده» را به عنوان شخصیت اصلی این فیلم برگزیدید و به دیگر جانبازان نپرداختید؟
شمقدری: متأسفانه بسیاری از جانبازان راضی نشدند تا از آن ها فیلمی گرفته شود چون به شدت از اینکه برای آن ها یا خانواده هایشان در کشور مشکلی به وجود آید می ترسیدند و من هم سعی کردم این ترس را در جای جای فیلمم نشان بدهم. جایی در فیلم هست که من به جانبازی زنگ می زنم و او توضیح می دهد که اینجا جانبازان زیادی هستند اما اصرار من برای گفتگو با آن ها راه به جایی نمی برد. یا اینکه یکی از دوستان آقای «دوزنده» را صرفاً به بهانه اینکه با هم به مسجد برویم راضی به همراهی با خود می کنیم که بالاجبار با دوربین مخفی از او فیلم می گیریم و بعد از او خواهش می کنم که حداقل کلمه ای با ما صحبت کند. جالب این است که وقتی این اتفاق افتاد و او با ما حرف زد خودش را از ما مخفی کرد و ما روزهای آینده هرچقدر سراغ او رفتیم نتوانستیم او رابیابیم. ما برای یافتن او به خانه اش یا یکی از سالن هایی که در آنجا ورزش می کرد هم مراجعه کردیم اما هیچ فایده ای نداشت و او خود را به ما نشان نمی داد. این گونه شخصیت های جذاب را ما بسیار دیدیم اما هیچ یک از آن ها به ما راه ندادند که نزدیک شان بشویم.
*جانبازان دیگر از چه چیزی می ترسیدند که به شما اجازه نزدیک شدن به خودشان را نمی دادند و چطور شد که آقای دوزنده پس از سال ها سکوت مطلق راضی شد تا با شما به گفتگو بنشیند؟
شمقدری: آقای دوزنده به چند دلیل راضی شد با ما صحبت کند. یکی از دلایل اصلی این بود که ایشان به سرطان حنجره دچار شده بود و فکر می کرد که شاید اجل مهلتی به وی ندهد تا بتواند سال های دراز دیگری عمر کند و می خواست که تمامی درددل ها، حرف ها و ناگفته هایش را در این فیلم بیان کند. متأسفانه توانایی تکلم ایشان بعد از عمل آخرشان به صورت کلی از بین رفته است و اکنون به سختی و به ندرت می توانند حرف بزنند و معلوم نیست که آیا تا چند ماه آینده همین مقدار هم حرف بزنند یا خیر؟ از سوی دیگر وقتی با ایشان آشنا شدیم احساس می کرد می تواند سکوت ۳۳ ساله خود را بشکند در حالی که حرف هایش باعث نشود تا اتفاق بدی برای نظام بیفتد. من او را مطمئن کردم که مخالف نظام نیستم و از سخنان تو نمی خواهم سوء استفاده کنم اما او راضی نمی شد تا اینکه در نهایت استخاره کرد و خوشبختانه نتیجه خوبی از استخاره اش حاصل شد و او راضی شد تا این سکوت مطلق را به کلی بشکند.
من از ایشان سوأل می کردم شما نمی ترسید از اینکه تصمیم گرفته اید بعد از ۳۳ سال سکوت خود را بشکنید و اگر یک روز بخواهید به ایران سفر کنید برای شما مشکلاتی به وجود می آید؟ که آقای دوزنده در کمال شجاعت در پاسخ به من گفت من از هیچ چیز ترسی ندارم نهایتاً این است که می خواهند من را به «اوین» بیندازند و یا کتکم بزنند که هیچ یک از این موارد برای من مهم نیست. شاید باور نکنید از اینکه بگویم جرأت ایشان جسارت زیادی را به ما تزریق کرد و خدا را شاکریم که نه تنها برای این فیلم اتفاقی نیفتاد بلکه با بازخوردهای بسیار خوبی هم از سوی جامعه روبرو شد و شروعی برای آن شد تا از این دست فیلم های انتقادی در جامعه تولید شوند.
*این فیلم یک نوع نیاز دراماتیک را برای مخاطب به وجود می آورد که او را تشویق به آن می کند تا از آینده شخصیت اصلی فیلم مطلع شود اما سرنوشت زندگی آقای دوزنده در این فیلم ناتمام می ماند و مخاطب کمی گیج و گنگ می ماند، شما خودخواسته به این مقوله رسیده بودید؟
شمقدری: دلیل اصلی این امر به خاطر آن بود که ما دوست نداشتیم این فیلم به صورت «هپی اند» و یا «تراژدی» تمام شود. از سوی دیگر تکلیف این شخصیت در حقیقت هم روشن نمی شود و ما هنوز نمی دانیم که آینده زندگی آقای دوزنده چه خواهد شد. من چند روز قبل با ایشان در حال «چت» کردن بودم و ایشان با خوشحالی به من گفتند که دوستان و آشنایان و اطرافیان من بسیار تبریک گفته اند که بعد از سال ها حاضر به گفتگو در مورد زندگی و شرایط خاص خود شده ام اما همه به اتفاق به من گفته اند که به هیچ عنوان به ایران نرو، اما من به آن ها گفته ام تا انتهای این ماجرا خواهم ایستاد و از هیچ چیز ترس ندارم. جالب تر از همه اینکه ایشان قصد دارند بعد از ایام ماه مبارک رمضان امسال به ایران سفر کنند که امیدوارم سفرشان با هیچ مشکلی روبرو نشود. البته ایشان قبلاً هم به ایران سفر کرده بودند.
*آقای دوزنده چند سال قبل به ایران سفر کرده بودند؟ اصولاً پناهنده ها نمی توانند به کشور وارد شوند و این مسئله جای تعجب دارد.
شمقدری: آقای دوزنده سال ۱۹۸۲ پناهنده شدند و چون پناهنده اجتماعی بودند و به صورت سیاسی پناهنده نشده بودند می توانستند به کشور وارد شوند. البته من متأسفانه اطلاعات چندانی در مورد مسائل پناهندگی، تابعیت و امثالهم ندارم اما می دانم که ایشان عادت به این دارند که وقتی به کشور وارد می شوند مورد بازجویی برخی نهادها قرار بگیرند.
*یعنی پیش از این دستگاههای امنیتی هنگام ورود آقای دوزنده به کشور ایشان را مورد بازجویی قرار داده بودند؟
شمقدری: بله، این اتفاق قطعاً صورت گرفته است. جالب است بدانید که وقتی ما برای ساخت این فیلم نزد آقای دوزنده رفتیم تا حدود ۲ هفته اول فکر می کردند که من از وزارت اطلاعات و در شمایل یک فیلمساز نزدشان رفته ام و سخت تن می دادند تا با ما به گفتگو بنشینند اما بعد از آن من با دلایل گوناگون به ایشان ثابت کردم که ارتباطی با نهادهای امنیتی ندارم و خوشبختانه ایشان هم پذیرفتند.
*شخصیتی که آقای دوزنده در این فیلم دارند فردی است که علیرغم تمامی مشکلاتی که در کشور تحمل کرده همچنان به نظام، رهبری و انقلاب پایبند است، این جنبه از «۳۳ سال سکوت» آن را به سوی شعاری و غیر واقعی بودن سوق داده است که شاید برای مخاطب عام باورپذیر نباشد که یک نفر با تحمل این مصائب و مشکلات در درون کشور و با توجه به اینکه جانباز جنگ است و باید جایگاه و حرمت ویژه ای در میهن اش برایش قائل باشند همچنان به نظام و انقلاب پایبند است. این اتفاق غیرعمدی بود یا اینکه شما از ایشان خواستید برای اینکه فیلم برای برخی افراد کمی تلطیف تر شود این کار را انجام دهند؟
شمقدری: ما در این فیلم با فردی مواجه هستیم که فرزند خود را بگونه ای تربیت کرده که به حضرت آقا، امام خامنه ای می گوید. این صفتی است که امروزه در کشور ما کمتر مورد استفاده عامه مردم قرار می گیرد. حتی او وقتی که عکس های آلبوم شخصی و خانوادگی اش را به من نشان می داد عکس مقام معظم رهبری را در آن آلبوم داشت و وقتی به آن عکس رسید گفت «من ارادت ویژه ای به ایشان دارم». حتی چندین عکس از سرداران سپاه وحتی حاج قاسم هم در آلبوم او وجود داشت. او این عکس ها را به خاطر علاقه های شخصی اش نگه داشته بود و من اصلاً نمی خواستم که صحنه ای که ایشان عکس حضرت آقا را در گوشی موبایلش نشان می دهد بگیرم اما فکر می کنم نشان دادن این تصویر یک منشاء خیر شد چون این صحنه برای آنکه با فیلم مخالفت کمتری شود کارکرد داشت. اینکه آقای دوزنده رهبر انقلاب را دوست دارند بدون اینکه به این صحنه اکتفا کنیم در فیلم درآمده بود و اصولاً نیازی به نشان دادن این صحنه نداشتیم.
جالب است بدانید که میزان ارادت و علاقه قلبی آقای دوزنده برای خود من هم جای سوأل داشت. حتی یک بار به ایشان گفتم چگونه می شود شما نام کشور را نظام مقدس جمهوری اسلامی ذکر می کنید در صورتی که این لفظی است که شاید ما در کشور این را کمتر می شنویم. این سوأل بسیار جدی بود که من در فیلم هم آن را مطرح کردم اما نه خودم به جواب آن رسیدم و نه فیلم توانست پاسخ آن را بدهد. من اما جوانب مختلف به این سوأل را مطرح کردم.
*یعنی آقای دوزنده از ترس خود این کار را انجام داده است؟
شمقدری: نمیدانم و یا شاید نمیتوانم پاسخ شما را به صراحت بدهم؛ چون ایشان واقعاً ترسی نداشتند و اگر ترس داشتند مانند تعداد کثیری از جانبازان دیگر راضی به حرف زدن با ما نمی شدند. من فکر می کنم علت اصلی تولید این فیلم به آن دلیل بود که آقای دوزنده شخصاً مایل بود حرف هایی را که در دل دارد بیان کند. او دردی داشت که ۳۳ سال شاید به دلیل ترسش آن را نگفته بود و اکنون به این نتیجه رسیده بود که آن را بیان کند. من خوشحال شدم که به هدف اصلی این فیلم که بیان حرف های دردمندانه یک جانباز جنگ تحمیلی بود دست پیدا کردم و همین که می بینم امروزه مخاطبان از هر طیف و گروهی و طبقه ای این گونه اشخاص را درک می کنند برایم کافی است. این ها افرادی هستند که برای نجات کشورمان جنگیدند اما به خاطر شرایط ویژه شان از جامعه طرد شدند. شاید به همین دلیل است که من بخشی از فیلم «از کرخه تا راین» را در این فیلم گنجانده ام که به قضاوت های ناعادلانه و منفی در مورد این گونه اشخاص نظر دارد. اینکه به این اشخاص گفته می شود شما به بسیجی بودن پشت کردید و برای مقداری احترام و توجه بیشتر به یک کشور غربی پناهنده شدید. در صورتی که واقعاً این گونه نیست و شرایط زندگی برای این افراد در جامعه مهیا نبود و من خوشحالم که توانستم تریبونی برای حنجره خفته این اشخاص باشم.
*با توجه به اینکه «۳۳ سال سکوت» در کشورهای اروپایی تولید شده اصولاً بایستی هزینه تولید بسیار سنگینی برای آن صورت گرفته باشد. شما از چه ارگان ها و نهادهایی برای ساخت این فیلم کمک گرفته اید و چه مقدار برای تولید این فیلم بودجه مصرف شد؟
اخوان فر: اجازه بدهید من قبل از پاسخ به سوأل شما یک مطلبی را عنوان کنم. ما بعد از ساخت مستند «یزدان تفنگ ندارد» به این نتیجه رسیدیم که رسالت ما فقط تولید نیست و توزیع و عرضه هم جزو وظایف ما است و به همین دلیل فیلم را در دانشگاه ها نمایش دادیم و تجربه بسیار خوبی را به دست آوردیم و این کار را برای سایر آثار هم ادامه دادیم و بعد از دانشگاه ها از فضای مجازی هم کمک گرفتیم تا آثار بعدی مان دیده شود. خوشبختانه برای «۳۳ سال سکوت» تاکنون ۱۱۱ تقاضای اکران در سازمان ها، دانشگاه ها و... داشته ایم. ما از ۲۳ اردیبهشت ماه به صورت جدی این فیلم را در اینترنت به فروش گذاشته ایم و نسبت به مستندهای دیگر تاکنون فروش بسیار خوبی داشته ایم. ما تا امروز از طریق اینترنت ۱۰ میلیون تومان فروش داشته ایم این در حالی است که از نظر تبلیغاتی دستمان بسیار بسته است. البته قرار شده این کار از شبکه «افق» هم پخش شود.
اما در پاسخ به سوأل شما باید بگویم که هزینه این فیلم رقمی حدود ۵۰ میلیون تومان شد. ما قبل از اینکه این سفر را انجام بدهیم با چندین سازمان و نهاد مختلف وارد مذاکره شده بودیم تا به عنوان تهیه کننده و یا مجری طرح ما را یاری کنند اما آن ها بعد از مطالعه طرح به ما اعلام کردند که پرداختن به این مسئله در اولویت ما نیست و یا پرداختن به آن هیچ ضروریتی ندارد و همین باعث شد ما این کار را کاملاً به صورت دلی انجام دهیم. ما بر اثر یک پروژه سفارشی دیگری سفر به اروپا برایمان محقق شد و به این نتیجه رسیدیم که بهترین فرصت را به دست آورده ایم تا در کنار آن اثر این فیلم را نیز به تولید برسانیم.
*مقداری غیر واقعی به نظر می رسد که با توجه به هزینه های بسیار بالای کشورهای اروپایی این فیلم با این هزینه اندک صورت گرفته باشد. آیا سفارت و یا وزارت امور خارجه و نهادهای این چنینی از شما حمایتی نکردند؟ حتی مبحث دسترسی شما به پروفسور سمیعی هم بسیار جای سوأل دارد. لطفاً در رابطه با این موارد کمی توضیح دهید.
اخوان فر: ما خوشبختانه دوستان زیادی در اروپا داریم که به واسطه فیلم «میراث آلبرتا» و یا دانشگاه شریف با ما آشنا شده اند و از ما حمایت کردند. ما در هیچ یک از کشورهای اروپایی پولی برای هتل ندادیم و سفر ۲۶ روزه ما تنها ۶ شب در هتل گذشت و ۲۰ شب آن در خانه دانشجویان ایرانی بود. جالب است بدانید که میزان حمایت های دولتی از ما هم در حد صفر مطلق بوده است. حتی ویزای ما نیز از طریق دیگری دریافت شد. ما از طریق ویزای تجاری اقدام کردیم اما در آنجا کار فرهنگی انجام دادیم. یکی از مزیت های «آرمان مدیا» این است که اکنون دوستان خوبی در اروپا دارد و این به دلیل ممارست های ما در کارمان است. این ها جسارت شخصی است و ما دلمان را به دریا زده ایم و این کار را انجام داده ایم.
*آرمان مدیا که چنین دوستانی دارد چرا تنها تمرکز خود را روی تولید فیلم های مستند گذاشته است؟ آیا احساس نمی کنید که بهتر است کمی به سمت سینمای داستانی بروید؟
شمقدری: من پیش از این فیلمسازی داستانی را به صورت تجربی یاد گرفته ام اما خودم را در حد آن نمی بینم که یک کار داستانی بلند بسازم. دوم اینکه تولید فیلم های داستانی هزینه بالایی می طلبد و ما چون دنبال سینمای مستقل هستیم نمی توانیم این کار را انجام دهیم. الآن تولید یک کار کوتاه داستانی حداقل ۳۰ میلیون تومان هزینه در بردارد که ما از توان مان خارج است. از سوی دیگر ما اگر بخواهیم به سمت تولید فیلم های داستانی برویم می بایست از سازمان ها و ارگان ها و نهادهایی به عنوان اسپانسر مالی کمک بگیریم که این کار ما را به سمت سفارشی و فرمایشی بودن پیش می برد و دیگر ما نمی توانیم تأثیرگذاری در جامعه داشته باشیم. ما در حال حاضر برای اینکه بتوانیم کسب درآمد درستی داشته باشیم فیلم های صنعتی می سازیم و در کنار آن ها کارهای سفارشی هم تولید می کنیم اما این خواسته ما نیست و می خواهیم که کارهایمان را به صورت دلی انجام دهیم. ما در مدیوم مستند امروزه به یک سینمای مستقل رسیده ایم. در سینمای داستانی فضا دولتی است و این آفت بزرگی برای ما است و می خواهیم دست به عصا به سمت این گونه سینمایی برویم. از سوی دیگر بزرگترین فیلمسازان داستانی دنیا هم هیچ گاه سینمای مستند را رها نمی کنند چون می دانند که در این گونه فیلم ها است که می تواند مخاطبان نخبه را به سوی خود جذب کرده و از سوی دیگر تأثیر زیادی در جامعه داشته باشد. سینمای مستند به هیچ عنوان برای سرگرمی ساخته نمی شود و مسائل اجتماعی آن را به این سمت سوق داده است.
*چطور زمانی که ابوی شما (جواد شمقدری) به عنوان رئیس سازمان سینمایی فعالیت می کردند شما به سمت تولید فیلم بلند داستانی نرفیتد؟ این در حالی است که قطعاً شرایط در آن زمان برای شما به شدت مناسب بوده تا بتوانید خود را در این عرصه نیز محک بزنید؟
شمقدری: این سوألی است که به کرات از من پرسیده می شود. شفیع آقامحمدیان شاهد است که برای تولید «میراث آلبرتا» به شدت اصرار کرد که با ما قرارداد ببندید اما ما نپذیرفتیم و این کار را نکردیم.
اخوان فر: جالب است که ما تا آستانه قرارداد هم رفتیم.
شمقدری: البته قراردادی امضا نکردیم و دلیل اصلی اش هم این بود که ما می دانستیم جواد شمقدری تا ابد در سازمان سینمایی ماندگار نخواهد بود و بهتر است ما جایگاه مستقل خود را در سینمای ایران به دست بیاوریم و شاید به همین دلیل است که در طول دوران ریاست ایشان بر سازمان سینمایی کشور ما هیچ قراردادی با نهادهای زیر مجموعه سازمان سینمایی و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی امضا نکردیم. ما این نکته را یک سکوی پرتاب نمی دانستیم و می خواستیم به جایگاه مستقل خود دست پیدا کنیم.
اخوان فر: من باید این نکته را عرض کنم که اگر امروز ما توانستیم به یک پیشرفت خوبی دست پیدا کنیم به این دلیل است که همواره از حاشیه ها دوری کرده ایم. البته آقای شمقدری همیشه به عنوان یک مشاور در کنار ما هستند. ما به عنوان یک سینماگر از آقای شمقدری همیشه نظر می خواهیم. ما برای فیلم «۳۳ سال سکوت» نه تنها از ایشان که از بسیاری از بزرگان سینمای ایران از جمله فریدون جیرانی، مسعود جعفر جوزانی، مسعود فراستی و... را جویا شدیم.
شمقدری: من امیدوارم هیچ گاه ما مجبور نشویم که به سمت سینمای دولتی پیش برویم. ما در آرمان مدیا از دولتی بودن و دولتی شدن به شدت بدمان می آید و همگی از اینکه دولتی شویم بیزار هستیم. من معتقدم که یک فیلمساز باید این جزو ایده آل هایش باشد که مستقل باشد و این مستقل بودن نیاز به یک سری زیرساخت هایی دارد از جمله آنکه می بایست مبحث «کپی رایت» در کشورمان رعایت شود که متأسفانه طی تمامی این سال ها ما همواره شعار این را داده ایم و هیچ گاه به این قانون در کشورمان رعایت نشده است.
* و اما کلام آخر...
اخوان فر: من می خواهم از این تریبون از تمامی افرادی که مایل هستند فیلم ما را تماشا کنم استدعا کنم که این فیلم را از سایت اختصاصی اش خریداری کنند. وب سایت ۳۳sal.ir به همین منظور راه اندازی و طراحی شده و این فیلم را با مبلغ بسیار کمی در اختیار مخاطبان قرار می دهد.
شمقدری: امیدوارم دولت با بخش خصوصی وارد رقابت نشود و کمی به بخش خصوصی بها داده شود. امیدوارم بخش خصوصی بتواند روی پای خود بایستد و به راه و اهداف خود ادامه دهد. از سوی دیگر امیدوارم خود فیلمسازان ما به این نتیجه برسند که به سمت دولت نروند.
ارسال نظر